مرگ یک بهایی در زندان در سال ۱۳۸۴؛ ذبیح‌الله محرمی*

یکی از آنچه امور درخشانی که می‌تواند توسط نهادهای مدنی و حقوق بشری انجام بگیرد، ثبت وقایعی است که مصداق تام و تمام نقض انسانیت تلقی می‌شوند و وجدان جمعی یک جامعه از شنیدن آن خشمگین می‌شود. این خشم از آن رو لازم است که می‌تواند سرآغازی باشد یا انگیزه‌ای باشد برای تداوم دل‌نگرانی جامعه پیرامون حقوق بنیادین اعضای جامعه از هر باور و عقیدتی.

جدای از «ثبت وقایع»، بایستی به «یادآوری» وقایع و «علیه فراموشی»‌ها نیز اندیشید و آن‌ها را نیز در دستور کار قرار داد حتی اگر سال‌ها از آن واقعه و رخداد گذشته باشد. آن واقعه و رخداد می‌تواند از جمله مرگ یک بهایی در زندان یزد در ایران باشد. در اینجا درباره «ذبیح‌الله محرمی» سخن گفته می‌شود که در آذر ۱۳۸۴ علی‌رغم آنکه ۱۰ سال از زندان او گذشته بود، بنا به آنچه «دلایل نامعلوم» گفته شد در این زندان در ۵۹ سالگی جان خود را از دست داد.

ذبیح‌الله محرمی، پیش از انقلاب ۵۷ کارمند وزارت نیرو – و به روایت دیگری وزارت کشاورزی – بود. پس از ۵۷ و روی کارآمدن یک حکومت اسلامگرا که با بهائیان سر ستیز داشت، او نیز مانند دیگر بهائیان از کار اخراج شد. برای گذران زندگی شغل نصب پرده کرکره‌ای را انتخاب کرد. به روایت یکی از بستگان او، پس از پیروزی انقلاب ۵۷، یکی از دوستان او «به نیتی خیرخواهانه» اعلامیه‌ای مبنی بر تبری ذبیح‌الله محرمی از دیانت بهایی، به روزنامه‌ها ارسال می‌کند. ذبیح‌الله محرمی پس از اینکه متوجه این مسئله می‌شود به آن اعتراض می‌کند و تعلق خود به دیانت بهایی را اعلام می‌کند.

جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۴ ذبیح‌الله محرمی را دستگیر می‌کند. در آغاز، تلاش کردند او را از دیانت بهایی خارج کنند و به‌زور به اسلام باورمند کنند. در بخشی از حکم «دادگاه» او، درباره تلاش دادگاه چنین آمده است: «نامبرده صراحتا خود را بهائی و معتقد به مبانی مسلک مزبور معرفی نموده و علی‌رغم کم‌دانستن اطلاعات خود راجع به دیانت مقدس اسلام و فرقه ضاله مضله بهائیت حاضر نگردید پیشنهاد این دادگاه مبنی بر ارشاد‌نمودن وی توسط افراد خبیر و آگاه را بپذیرد».

دادگاه، ذبیح‌الله محرمی را به «ارتداد» محکوم کرد و تصمیم گرفت به علت باورمندی به آیین بهایی او را به قتل برساند. فشار بین‌المللی  چنان سنگین بود که جمهوری اسلامی از تصمیم اولیه منصرف شد و حکم قتل ذبیح‌الله محرمی به «زندان ابد» بدل شد. دولت‌هایی چون استرالیا، کانادا، آلمان، آمریکا، فرانسه، و نهادهایی چون پارلمان اروپا این حکم را شدیدا محکوم کردند. سازمان عفو بین‌الملل نیز در سال ۱۳۷۵ ذبیح‌الله محرمی را «زندانی وجدان» نامید. جمهوری اسلامی به او اتهام «جاسوسی برای اسراییل» نیز زده بود.

باز به روایت بستگان او، در زندان‌های ابرقو و اردکان از ذبیح‌الله محرمی عملا بیگاری کشیدند و او را به کارهای طاقت‌فرسا وا داشتند. فشار زندان عملا چنان سنگین بود که او مجبور به جراحی زانو شد. همان‌گونه که در بالا اشاره شد با توجه به فشارهای سنگین زندان، ذبیح‌الله محرمی در آذر ۱۳۸۴ در زندان جان خود را از دست داد. البته با توجه به فضایی که اساسا در قبال نوع و چگونگی بازداشت و نیز کیفیت زندان او وجود داشت می‌توان گفت او به معنای واقعی کلمه به قتل تدریجی جمهوری اسلامی کشته شد. ذبیح‌الله محرمی هنگام فوت ۴ فرزند داشت.

*بخشی از اطلاعات این متن از کتاب «سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی در ایران»، جلد دوم، برگرفته شده است. این کتاب توسط ایرج اشراقی گردآوری شده است و توسط انتشارات «پیام» در خارج از ایران در سال ۱۳۹۵ منتشر شده است.