برای ما ایرانیان که پس از انقلاب ژینا، شاهد حمله به مدارس دخترانه با گاز شیمیایی بودهایم، دانستن میزان علاقه رهبران فرقههای تبهکار به گازهای شیمیایی خالی از فایده و بصیرت نیست. وقتی در جولای ۱۹۹۳، شوکو آساهارا دستور داد که از برج خنککننده محل استقرار فرقهاش با اسپریکردن «باسیلوس آنثراسیس» (Bacillus Anthracis) نوعی آلودگی عفونی در توکیو ایجاد کند، پروژه شکست خورد و هیچ نوع آلودگیای گزارش نشد! اما البته گزارشهای متعددی از بوی بد در منطقهای وسیع به پلیس و مراکز شهرداری رسید. آنها خیلی سال بود که روی تولید گازهای شیمیایی به ویژه سارین، و همینطور VX متمرکز شده بودند و امکان کشتار جمعی را آزمایش میکردند!
شوکو آساهارا (Shoko Asahara) با نام اصلی شیزو ماتسوموتو، در یک خانواده تنگدست ژاپنی در ۱۹۵۵ به دنیا آمد. خانوادهاش با بافتن «تاتامی» که زیراندازهای سنتی ژاپنیست امرار معاش میکردند. اما چون چهارمین پسر آنها، از ناحیه چشم چپ نابینا، و از ناحیه چشم راست بینایی ضعیفی داشت، نمیتوانست در این خانواده پرجمعیت کمکی برای امرار معاش باشد. خانواده او را در شش سالگی، به مدرسه مخصوص نابینایان سپرد و عملا طرد کرد! یکی از پژوهشگران زندگی و سرنوشت او معتقد است ریشه انزجار عمیقی که در رفتار شوکو آساهارا علیه جامعه در سالهای بعد دیده شد، باید در همین ترومای سهمناک دوران کودکیاش جستجو شود.
رهبر فرهمند سالهای بعد فرقهای به نام «حقیقت برتر» (Aum Shinrikyo)، زندگیاش را این طور شروع کرد. گزارش شده است که خواست «علوم سیاسی» بخواند اما در امتحانات ورودی پذیرفته نشد و مجبور شد به طب سنتی و به ویژه طب سوزنی چینی بپردازد که آن سالها در ژاپن، بازار کار مناسب و مورد استقبال نابینایان بود. در ۱۹۸۱ به جرم تجویز داروهای غیرمجاز به مشتریان خود محکوم به پرداخت جریمه شد. علاقهاش به دین و مضامین عرفانی را با ابتکار شخصی پی گرفت و توانست خود را به عنوان استاد یوگا به جامعه ژاپن معرفی کند. سالن آموزش یوگای او در ۱۹۸۹ به عنوان یک سازمان دینی به ثبت رسید و توانست با رشدی مداوم، به جلب دانشجویان و طبقه نخبه ژاپنی هم توفیق یابد.
سازمان دینی او که مانند اغلب سازمانهای زاهدانهیِ فرقهای، انضباط سختی را به اعضای خود تحمیل میکرد و به طرق مختلف اعضاء را وادار به پرداخت اعانه و گاه پرداخت حق ویزیت بابت استفاده از بیمارستان تخصصی سازمان مینمود، در انتهای دهه هشتاد میلادی به مرور مخالفان جدی پیدا کرد. در یک مورد بر اثر اجرای یکی از تمرینات دشوار – که آویزان شدن از سقف به صورت واژگون بود – یکی از اعضاء دچار تشنج شد و فوت کرد. رهبر فرقه دستور داد که جسدش را محو کنند تا بهانه به دست دشمنان داده نشود! او که با سفر به تبت و ملاقات با دالایی لاما، ادعا کرد به روشنی رسیده و خود را «شوکو آساهارا» نامید، به موازات بزرگ شدن سازمان خود، درگیر حذف فیزیکی مخالفان شد. در یک مورد، دستور داد وکیل جوان ۳۳ سالهای همراه با همسر ۲۹ ساله و کودک هیجده ماههاش با تزریق پتاسیم کلراید کشته شوند! این وکیل جوان پیگیر پروندهای علیه او بود و با ارائهی سندی به افکار عمومی میخواست ثابت کند که خون شوکو آساهارا – برخلاف آنچه ادعا میکند – هیچچیز فوق طبیعی در خود ندارد!
VX که مخفف «مأمور زهرآگین X» است، یک سلاح بیولوژیک نظامیست که با فلجکردن سراسری بدن، موجب تشنج شدید همراه با دردی فوق تحمل انسان و البته مرگ بر اثر خفگی میشود. نمونه کمی خفیفتر یک سلاح بیولوژیک دیگر که به صورت گاز قابل استفاده است، «سارین» نامیده میشود که با سازوکاری مشابه، بدن انسان را از درون متلاشی کرده و قربانی را بر اثر فلج دستگاه تنفسی میکشد. این سلاحهای بیولوژیک کاربردهای نظامی دارند و علاوه بر شوکو آساهارا، توسط دولتهای تبهکاری مانند کره شمالی برای حذف مخالفان خود به کار گرفته شدهاند. وقتی پروندههای قضایی علیه شوکو آساهارا رو به افزایش گذاشت، او برای نشان دادن قدرت تخریب خود، وارد مرحله پرمخاطرهای شد: سوءقصد به جان افسران عالیرتبه پلیس و استفاده از سلاحهای مرگبار بیولوژیک برای کشتار جمعی شهروندان عادی در مکانهای شلوغ! رهبر فرقه «حقیقت برتر» سلاحهای مختلفی را از پیش آزموده بود. پس از آنکه آزمایش بازیلوس آنثراسیس با شکست مواجه شد، گاز سارین برای حمله به متروی توکیو در دستور کار قرار گرفت.
در ۲۰ مارچ ۱۹۹۵ به پنج واگن قطار در نقاط مختلف متروی توکیو حمله شد و در مجموع، ۱۳ نفر را کشته، ۵۴ نفر را شدیدا مجروح کرده و ۹۸۰ را به عوارض این ماده مرگبار آلودند. «رهبر معظم» فرقه در ۲۰۰۴ بازداشت و به مرگ محکوم شد و حکمش در ۲۰۱۸ به اجرا درآمد.