واقعیت این است که ایرانیان اگر در پی جامعهای مداراجو هستند، نمیتوانند آن را در بستر حکومتی بجویند که در پی اجرای قوانین اسلامی است؛ حتی اگر جامعه ایران در فرض محال، در درصد بسیار بالایی خواستار اجرای این قوانین باشد.
به تعریف فیلسوفانی که لیبرال دموکراسی را تئوریزه کردهاند، دموکراسی اساسا یعنی حفظ حقوق اقلیت. بر این اساس، گاهی از دیکتاتوری اکثریت سخن گفته میشود. شاید بتوان انقلاب سال ۱۳۵۷ که یک حکومت اسلامی را در ایران حاکم کرد دیکتاتوری اکثریت نامید. دیکتاتوری اکثریتی که در پی اجرای قوانین اسلامی بود.
این سخنی است که بنیانگذار حکومت اسلامی، یعنی خمینی، آن را صراحتا بیان کرده بود: «احکام اسلامی اعم از قوانین اقتصادی، سیاسی و حقوق تا روز قیامت باقی و لازمالاجرا است، هیچیک از احکام الهی نسخ نشده، از بین نرفته است. این بقا و دوام همیشگی احکام، نظامی را ایجاب میکند که اعتبار و سیادت این احکام را تضمین کرده، عهده دار اجرای آنها شود؛ چه اجرای احکام الهی جز از رهگذر برپایی حکومت اسلامی امکان پذیر نیست».
تجربه اجرای احکام اسلامی اکنون پیش روی ایرانیان است؛ نقض سیستماتیک مدارا و مهاجرت گسترده ایرانیان غیرمسلمان و حتی مسلمان از ایران. به عنوان نمونه حدود سههزار سال است که یهودیان در ایران زندگی میکنند. پیش از وقوع انقلاب ۱۳۵۷، جمعیت یهودیان بیش از صدهزار نفر بود، اما اکنون کمتر از ۹هزار نفر یهودی در ایران زندگی میکنند. این در حالی است که جمعیت ایران چند برابر شده است.
بر این اساس است که میتوان گفت سکولاریسم سیاسی، یعنی تفکیک کامل قوانین حکومتی از هر نوع نگاهی فقهی و دینی، زیربنای ناگزیر استقرار مدارا در ایران است.
در واقع، بر خلاف آنچه جمهوری اسلامی تلاش میکند بپراکند و متاسفانه توانسته است، برخی از دینداران را نیز فریب دهد، سکولاریسم سیاسی نه تنها دینستیزی و نامداراگری با دینداران نیست، بلکه زیربنای مدارا است. سکولاریسم سیاسی تلاش میکند دولت را در قبال مذهب – هر گونه مذهبی – بیطرف سازد و در این راستا، حکومت را به سوی برابری و عدالت بیشتر در قبال شهروندان سوق میدهد.
اینکه امروزه در فرانسه شاهد شکلگیری طبقه متوسط و برخورداری از مسلمانان هستیم، نشان میدهد که حتی در کشوری مانند فرانسه که لاییسیتهی سفتوسختی بر آن حاکم است، تفکیک کامل دین از دولت میتواند به برابری بیشتر بین شهروندان بینجامد.
به عنوان نمونه میتوان از رشیده داتی، وزیر دادگستری در دولت نیکولا سارکوزی فرانسه، نام برد که از پدر و مادری آفریقایی و مسلمان بود ولی علیرغم زندگی سخت اقتصادی در دوران کودکی و علیرغم مذهب اسلام، توانست در دولت نیکلا سارکوزی به پست وزارت دادگستری برسد. آیا چنین چیزی برای یک ایرانی غیرمسلمان و حتی غیرشیعه در ایران کنونی، متصور است؟!
در مطلب کوتاهی که با نام «سکولاریسم و اصل مدارا» در وبسایت «مجله روشنفکر» منتشر شده است درباره نسبت سکولاریسم و مدارا در کشورهای سکولار اروپایی چنین گفته شده است: «میتوانیم نمونههای عملی این باور را، در نظامهای سکولار اروپایی مشاهده کنیم. اگر دقت کرده باشید، روحیه مدارا و تساهل نسبت به دگرباوران و صاحبان عقاید متفاوت، بیش از پیش در ضمیر وجدان جمعی و کلیت رفتار فردی- اجتماعی آنان، به چشم میآید. امروزه مسلمانان، مسیحیان و سایر ادیان در کنار دینناباوران در بستر یک جامعه سکولار دموکرات، با کمترین حاشیه، به حیات خویش ادامه می دهند».
بر این اساس است که در همان مطلب و در ادامه این پرسش مطرح میشود که: «به راستی دینداران از آزادی بیشتری در کشورهای اروپایی برخوردارند یا در کشورهایی که نهاد سیاست و دین به هم آغشتهاند؟»
پاسخ به پرسش بالا با نگاهی و مقایسهای بین فرانسه و ایران، کاملا روشن است!