در جوامعی که خداباوران اکثریت جامعه را تشکیل میدهند و دین حضور برجستهای در ساحت اجتماع دارد، یکی از عمیقترین مسائل اجتماعی میتواند لزوم پاسداری از حفظ حقوق اقلیت باشد که در اینجا بیشتر خداناباوران و دینناباوران طرف مسئله قرار میگیرند. به عبارت دیگر، چگونه حرمت یک خداناباور و حقوق شهروندی او لحاظ خواهد شد بیآنکه از او خواست به باور اکثریت تن دهد یا باور خود را پنهان کند؟
تاریخ نشان داده است که بیشترین نزاعها در متمدنترین کشورها، ریشه در مسائل مذهبی و عقیدتی داشتهاند. جنگهای ۳۰ساله در اروپای قرون میانه، نمونهای کاملا عیان از این جنگهای خانمانسوز مذهبی است. حتی در جنگ جهانی دوم چند میلیون یهودی کشته شدند، صرفا چون رژیم حاکم بر آلمان آن زمان از لحاظ عقیدتی، یهودیت را بر نمیتابید و یهودیان را از دایره انسانیت خارج کرده بود و با زیرپاگذاشتن شأن شهروندی یهودیان، آنان را به اردوگاههای مرگ میفرستاد.
از این دست مثالها میتوان فراوان به میان آورد. هماکنون در چین هزاران مسلمان چینی مورد آزار سیستماتیک دولت چین قرار دارند؛ زیرا چین نوع باورهای آنان را بر نمیتابد. به عبارت دیگر دولت چین در برخورد با مسلمانان کشور خود، عقیده آنان را فراتر از انسانیت آنان مورد سنجش و لحاظ قرار میدهد.
در کنفرانسی که تیرماه ۱۴۰۰ در ایالات متحده آمریکا برگزار شده بود یک زن اویغور چینی به نام «تورسونئای زیاژودون» درباره آزار سیستماتیک مسلمانان این کشور توسط دولت چین چنین گفته بود: «دولت چین به طور سیستماتیک پیگیر نابودی دین، زبان و فرهنگ مردم اویغور است. از سال ۲۰۱۶ کمپین وحشیانه دولت چین علیه ما آغاز شد. قتل بیشمار مسلمانان اویغور و شکنجه و حتی تجاوز جنسی بخشی از رفتار دولت چین با مسلمانان اویغور بود. من اینجا آمدهام، چون وظیفه خود میدانم صدای کسانی باشم که مقابل چشمان من کشته شدند و به طور ظالمانه در زندانها در بند هستند».
این یک مثال درباره وضعیت مسلمانان در چین بود و اگر به کشورهایی که استبداد دینی بر آنها حاکم است – همچون ایران تحت سلطه جمهوری اسلامی – دقت کنیم خواهیم دید دین ناباوران و خداناباوران هستند که مورد حتی اعدام قرار میگیرند.
جمهوری اسلامی حتی مسلمانانی که در بعضی از مسائل «خرافی» تردید وارد میکنند را اعدام میکند. جامعه ایران از یاد نبرده است که در ۲ مهر ۱۳۹۳، محسن امیراصلانی در زندان رجاییشهر کرج اعدام شد به «جرم» توهین به یونس، که در قرآن از او به عنوان یکی از پیامبران یاد شده است. مشخصا «بدعت در اسلام، ارتداد و توهین به یونس نبی» اتهام محسن امیراصلانی بود.
بر این اساس است که میتوان توصیه کرد آنچه میتواند مانع از آن شود که نوع باور و عقیده شهروندان دستمایه آزار آنان، شود تقویت هویت شهروندی است. یعنی احساس پیوستگی و انتسابی که افراد به جامعه، شهر یا کشور خود دارند و ارزشها و قواعد مشترکی که خود را با آن تعریف میکنند، نه نوع باورهای دینی و عقیدتیشان. این مفهوم بخشی اساسی از یک دموکراسی پویا و سالم است، زیرا موجب ایجاد احساس مسئولیت و تعهد نسبت به جامعه و تمایل به شرکت در زندگی مدنی و فرآیندهای سیاسی میشود.
هویت شهروندی در پرتو دید اندیشمندان
ارسطو از نخستین شرحدهندگان هویت شهروندی بود که معتقد بود انسانها حیوانات اجتماعی هستند و هویت آنان توسط جوامعی که به آنان تعلق دارند، شکل میگیرد. او باور داشت که شهروندان ایدهآل، افرادی هستند که به طور فعال در امور دولتشهر خود شرکت میکنند و برای ارتقای مصلحت عمومی تلاش میکنند. فراموش نکنیم که در یونان باستان، هر شهر – مانند آتن – دولت خود را داشت و بر این اساس به آنان دولتشهر گفته میشود.
در دوران جدید، مفهوم هویت شهروندی توسط دانشمندانی مانند رابرت پاتنام توسعه داده شده است. پاتنام بر این باور است که هویت شهروندی قوی برای عملکرد دموکراسی ضروری است. پاتنام تاکید میکند اساسا دلیل ثروتمندشدن جوامع پیشرفته مدنیت آنها بود. سرمایه اجتماعی نهفته در هنجارها و شبکههای مشارکت مدنی به گفته پاتنام پیش شرط توسعه اقتصادی و حکومت کارآمد هستند بنابراین مدنیت در توسعه اقتصادی نقش مهمی ایفا میکند.
دانشمندانی مانند دانیل آلن، نیز بر این باور هستند که درک مشترکی از ارزشها و تاریخ یک جامعه برای ایجاد احساس تعلق و هویت ضروری است و این میتواند از طریق آموزش، مراسم مدنی و سایر اشکال بیان فرهنگی به دست آید. دانیل آلن که استاد رشته آموزش و کشورداری در آمریکا است، در لزوم حق برخورداری کودکان از آموزش مدنی به همین مسئله اشاره میکند و مینویسد: «دفاع از حق برخورداری از آموزش مدنی، و حمایت از آن نوع مطالب درسی که چنین آموزشی را فراهم میکنند، نه تنها به نفع تک تک دانشآموزان خواهد بود بلکه کل جامعه نیز از آن سود خواهد برد. چنین جامعهای هم به سوی برابری سیاسی و هم به سوی عدالت همگانی به پیش خواهد رفت».
پیوستگی هویت شهروندی با حقوق خداناباوران
هویت شهروندی با مسئله حقوق بیدینان و خداناباوران نیز پیوستگی عمیقی دارد. ضرورت نهادینهشدن این مسئله که هر شهروندی صرف نظر از عقاید و نوع باورهایش، از حقوق و آزادیهای برابر برخوردار است. افراد خداناباور را در طراز دیگر شهروندان قرار میدهد و آنان این آزادی را حس میکنند که میتوانند مانند هر شهروند دیگری، نظرات، عقاید و عقاید خود را آزادانه و بدون ترس از تبعیض یا آزار و اذیت بیان کنند. زیرا آنها پیش از عقیده خود یک شهروند هستند.
از آنجا که در کشورهایی مانند ایران، درصد بالایی از جامعه خداباور هستند، خداناباوران احساس طردشدگی و انزوا دارند. اما اگر هویت شهروندی در کشور نهادینه شود و افراد حس کنند که پیش از آنکه باورمند به یک مذهب باشند، شهروند یک کشور هستند، خداناباوران نیز از احساس طردشدگی کمکم دور میشوند و بر این اساس همانطور که دانیل آلن در بالا گفته است، نوعی عدالت همگانی و برابری بین شهروندان رقم خواهد خورد.
دفاع از هویت شهروندی و نهادینهسازی آن در جامعه همچنین مسئله «احساس مسئولیت مشترک» بین شهروندان را نیز برجسته میکند. شهروندان مذهبی و غیرمذهبی در این باور راسخ میشوند که به معنای واقعی کلمه «هممیهن» هستند؛ پیش از آنکه به مذهب یا به قوم خود شناخته شوند. از این رو این احساس مسئولیت مشترک به تقویت هماندیشی برای بهبود وضعیت نیز میانجامد. اینجاست که میتوان دگرباره به سخن پاتنام اشاره کرد که هویت مدنی را شرط توسعه اقتصادی و پیشرفت کشورها نیز دانسته بود.